Sunday, December 31, 2006

علامت سوال


یه چند خطی از خودم و بعد هم یک شعر از سهراب
فریاد می زنم کسی صدایم را نمی شنود ، تو می شنوی ؟
دستم را دراز می کنم کسی نمی گیرد ، تو می گیری؟
خوابم نمی بره ، تو برام لالایی می گی؟
کسی به من نگاه نمی کند ، تو نگاه می کنی ؟
هیچکس مرا نمی یابد ، تو مرا می یابی؟
کسی نمی گوید دوستت دارم ، تو می گویی؟
بهارم ، تو خزانم می کنی ؟
روحم را کسی حس نمی کند ، تو بویش می کنی؟
دلم زندانی است ، تو آزادش می کنی؟
پایان


یه چند وقتی بود از سهراب شعر نذاشته بودم ، این هم حسن ختام این پُست

روشنی ، من ، گل ، آب

ابری نیست
بادی نیست
می نشینم لب حوض
گردش ماهی ها ، روشنی ، من ، گل ، آب
پاکی خوشۀ زیست
مادرم ریحان می چیند
نان و ریحان و پنیر ، آسمان بی ابر ، اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک لای گل های حیاط
نور در کاسۀ مس ، چه نوازش ها می ریزد
نردبان از سر دیوار بلند ، صبح را روی زمین می آرد
پشت لبخندی پنهان هر چیز
روزنی دارد دیوار زمان ، که از آن ، چهرۀ من پیداست
چیزهایی هست ، که نمی دانم
می دانم ، سبزه ای را بکنم خواهم مرد
می روم بالا تا اوج ، من پر از بال و پرم
را را می بینم در ظلمت ، من پرواز فانوسم
من پرواز نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه ، از پل ، از رود ، از موج
پرم از سایۀ برگی در آب
چه درونم تنهاست

سهراب

Thursday, December 21, 2006

یادته؟


یادته ؟
تو به من قول دادی
که هیچوقت تنهام نمی زاری
ولی رفتی
و فقط به من یک شاخه گل دادی
به دلم نارو زدی
فکر می کرد که تو عاشق ترینی
ولی رفتی
و بهش پشت پا زدی
تو گفتی که باورم کردی
ولی رفتی با تمام ِ بی رحمی
حالا توی تنهایی
تو تنها یادگاری
از روزای خوب ِ آشنایی
حالا زندگییم شده گریه و زاری
ولی یه روز میاد که با شرمساری
میای میگی به من که یاری نداری
رنگ ِ زندگیت شده رنگ ِ سیاهی
و از دنیا و زندگی بیزاری
ولی دیگه برنمیاد از دست من کاری
چون عشقمو یکبار از دست دادی

Monday, December 18, 2006

دوستی های امروزی


یکی از انواع دوستی های امروزی اینه که تو یه مهمونی رخ می ده ، پسره دوستش بهش زنگ می زنه می گه : آقا پنجشنبه این هفته یه مهمونی ِ خونه ی محمود اینا ، پسره می گه ایول چندتا دختر می آن چند تا پسر؟ پارتنر اینا ردیف ِ دیگه ؟ دوستشم می گه آره پُر ِ دَر و داف ِ پسره هم می گه دَمش گرم و با یه مخلصیم و چاکرم این مکالمه ی تلفنی به پایان می رسه ، حالا یه همچین مکالمه ای هم بین ِ دو تا دختر هم که می خوان بیان مهمونی و تلفنی دارند به هم خبر می دن اتفاق می افته ، با این تفاوت که به جای دختر می گن پسر و با هم چک می کنن کی میاد و به جای مخلصم می گن عزیزم و به جای چاکرم می گن دافی ِ من و از این جور حرفا ، اصل همونه فقط تفاوت در جزئیات ِ ، حالا این مکالمه ماله چه زمانیه؟ یکشنبه و مهمونی هم پنجشنبه ، هیچ دلیل خاصی هم نداره و فقط یک مهمونی بیش نیست . روز پنجشنبه مهمونی آغاز می شه ولی مثلا قرار بوده بیست و پنج ، شش تا دختر بیان دوازده ، سیزده نفرشون نمیان به دلایل مختلف ، یکیشون پاش پیچ می خوره ، یکی می خواد بره باغ عمو ایناش با خانواده ، ضایََس نره ، دو سه تاشون یک مشکل پیچیده دارن ، یه چندتاییشونم شنبه امتحان دارن و یکی دو نفر هم که می خوان بپیچونن و دلیلی هم ندارن همه ی ارتباط ها رو قطع می کنن ، به هر حال مهمونی شروع می شه ، اولین آهنگم چی ؟ خوشکلا باید برقصند ، اولش با ناز و ادا بلند می شن و واسه دستگرمی ، چهار تا پسر با هم و سه تا دختر با هم می رقصند ، بعده هفت ، هشت دقیقه پسره یه دختره رو می بینه و خوشش میاد به دوستش می گه ببین عجب دافی ِ برم مخشو بزنم ؟ بعد بدون توجه به پاسخ دوستش می ره تو کاره دختره ، بعد تابلو که می کنه و دختره می فهمه ، چه جوری تابلو می کنه ؟ همش زل می زنه تو چشای دختره وقتی دختره می فهمه و نگاش می کنه به صورت خیلی نا فرم مثل پلاکارت ِ تبلیغاتی ، حالا دختره که می فهمه پسره ازش خوشش اومده ، اونم یه نگاه می کنه می بینه تیپ ِ پسره بد نیست ، قیافشم خوبه ، شروع می کنه به طور محسوس پا دادن و آمار دادن ، بعد در حین اینکه اینا دارن به هم نخ می دن افشینم داره اونور می گه شی شی شی شیطونک ، شی شی شی شیطونک ، اینا هم بلند می شن واسه رقصیدن و اول با یکی دیگه می رقصن و موقعی که آقا سام میاد وسط و می گه ، رفتی از یادم دیگه واسه همیشه دل من دیگه واست تنگ نمی شه ، اینا با همون اکیپه شروع می کنن به ورج و وورجه و بعد یه جوری که اصلا تابلو نیست میان جلو همدیگه و چراغا هم که خاموشه کی به کیه؟ اونا هم که اصلا همچین قصدی ندارن شرایط اینجوری رقم می خوره و بعد از بزن برقص ، شماره رو ردّ و بدل می کنن و دیگه بقیشم که خودتون می دونین در بیشتر ِ مواقع در کمتر از یک ماه رابطه بهم می خوره ، رابطه ای که با کلی شور و هیجان شروع شده بوده ، چرا؟ چون تو مهمونی فقط می تونی دو فاکتور رو ببینی که تیپ و قیافس ، و بعد از مدتی دو طرف می فهمن که از نظر روحی و اخلاقی و شخصیتی اصلا نمی تونن همدیگر رو تحمل کنن

Saturday, December 16, 2006

بیوگرافی

در قسمت نظرات این پست بیوگرافی ِ هرکسی رو که خواستین بگید تا بنویسم

Friday, December 15, 2006

غم



امشب پُرَم از غَم
پُرَم از گریه
پُرَم از نَم نَم ِ بارون
تو این هوای زمستانی
دلم گرفته هوایی پاییزی
می بارد ، می بارد
کدام روشنی است که این سیاهی را سفید کند؟
مگر چیز زیادی خواسته ام ؟
باشد ، سفید نخواستم کمی روشن تر
به خاکستری هم قانئم
کدام آرامش است که دلم را آرام کند؟
به خدا بی تاب است این دل
کدام ساربان است که روحم را رام کند؟
به خدا سرکش است این روح ِ من
کدام لبخند است که نیرو دهد به من؟
کدامین نبض است که نجوایم را به فریاد تبدیل کند؟
کدامین سخن را بنویسم گوشه ی دل؟
کدامین عمل را قرار دهم سر لوحه ی کار ِ خودم؟
کدامین نسیم است که قاصدک ِ خوشبختیم را خواهد آورد؟
کیست که غمهایم را با او قسمت کنم؟
کیست که وقتی می خندم ، بفهمد که گریه است؟
کیست که هنوز عاشق است؟
کیست که زشت را زیبا ببیند؟
کیست که بگوید با تو بودن مهم است ، نه همراه ِ تو بودن؟
کیست که فرق ِ عشق و علاقه و دوست داشتن را بداند؟
کیست که بگوید معرفت هنوز زنده است؟
گیجم از این همه بی معرفتی
لِه شدم از این همه نگاه های غریب ، بی هدف
چه بیهوده می گردیم
برای چه ؟ برای که ؟ برای کجا؟
خدایا چیست جواب ِ این چراهای بی پاسخم؟
به فردا می روم ولی خیالم دیروز است
چه سخت است لحظه های بی تو بودن
دلیل ِ نفس کشیدنم را هنوز نفهمیدم بی تو
چه رویای بود رقصیدنت زیر باران
هنوز هم سبزم برای وعده های پوشالیت
هنوز هم سُرخم برای برگشتنت
هنوز هم می روم بی هدف

این پست رو هم شعر قلمداد نکنید چون شاعر نیستم

Friday, December 08, 2006

چه کنم؟


بیرون هوا سرده
لباس می پوشم ، گرم می شم
خُب؟
با سرمای درون چه کنم؟
تنم خستَس
پاهام خستن
چند لحظه می شینم
چند لحظه دراز می کشم
خستِگیشون دَر می ره
خُب؟
با خستگیه فکرم چه کنم؟
بیرون تراففیک سنگینه
میندازم تو کوچه پس کوچه های شهر
ردش می کنم
خُب؟
با سنگینیه چشمات چه کنم؟
بیرون تنهام
با مردم دوست می شم
چه پسر چه دختر
فقط دوست
خُب؟
با تنهایی ِ دلم چه کنم؟
از ترسم بهت دروغ می گم
عمراً نمی فهمی
خُب؟
به دلم چی بگم ؟
گلای با غچه پژمردن
بهشون آب می دم
براشون موزیک می زارم
نوازششون می کنم
خُب؟
با روحم چه کنم؟
سرم درد می کنه
یه ربع چشمام رو می زارم رو هم
یه لیوان چایی تلخ می خورم
خُب؟
با درد ِ دلم چه کنم؟
خوابم نمی بره
کلافه می شم
یه دیاسپام می خورم
خُب؟
با سردرگمی ِ روحم چه کنم؟
تو چهارراه یه بدبختی رو می بینم
فال داره ، ازش فال می گیرم
گل داره ، ازش گل می گیرم
بادکنک داره ، ازش بادکنک می گیرم
خوشحال می شه می ره آسمون
خُب؟
از دلم چی بگیرم؟
چه جوری خوشحالش کنم؟

اینها که بالا نوشتم نمی دونم چی هستن و نمی دونم چی اسمشون رو می ذاری ، شاید فکر کنی با این تیپ نوشتن می خواستم ادعا کنم که یه شاعرم و اینم یه شعره اونم از نوع شعر نو ، ولی اصلا همچین قصدی رو نداشتم ، شاید به خاطره بلند تر شدن ِپستم
اینجوری نوشتم ، ولی هرچی که اسمش رو بذاری مهم نیست ، مهم اینه که خودم نوشتم

Tuesday, December 05, 2006

فیلتر شکن

یه برنامه فیلتر شکن خدا می خوام بزارم حتما دانلودش کنید همه سایتا می ره حتی ....................... فکر ِ بد نکنید، اورکات

Sunday, December 03, 2006

قالب

دیگه این قالب عوض نمی شه ، قالب قبلیم واسه این عوض کردم که باهاش مشکل داشتم ، ولی احساس می کنم این قشنگ تره ، در ضمن روبان قرمز برای روز جهانی ایدز ه که امارش تو ایران زیاده ، و امیدوارم با آموزش هایی که داده می شه آمارش دیگه بالا تر از این نشه

هیچ کس

من عاشق موزیکم ، یعنی گوش کردن به آهنگ یکی از اصلی ترین کارهام ِ ، صبح که از خواب پا می شم اولین کاری که می کنم دکمه ی پاور ِ کامپیوتر رو می زنم بعد هم وینمپ ، و همینطور که گفتم از موزیک رپ بیشتر خوشم میاد ، رپ همونطور که می دونین مخفف کلمه ی رادیکال اکتیو پیپل ِ و صد در صد مختص سیاه های امریکاست و خداشون هم تو پاک ِ ، حالا یه پنج شیش ساله از اونجا که ایرانی ها استعداد فراوانی در تقلید کردن دارن این سبک رو آوردن و به فارسی شروع کردن به رپ خوندن که اسمش شده پرشین رپ ، ولی واقعا یک نفر هست که خیلی خوب رپ می کنه و اسمش رو حتما شنیدید ، هیچ کس ، که اسم سروش لشکری ِ ، واقعا این کاره است ، می خوام آخرین کارش رو بزارم برای دانلود ، وپیشنهاد می دم حتما دانلودش کنید ، ضرر نمی کنید ، ولی کسایی که از رپ خوششون نمیاد دانلود نکنند و بعدش فحش بدن این چی بود . اول تکستش رو می زارم اگه خوشتون اومد دانلود کنین ولی خوب هیچی اون چیزی نمی شه که آهنگ هست ، درواقع تکست با بیت جون می گیره ولی بازم خوبه و یکم راهنمایی می کنه که بفهمین دوست دارین یا نه

خب منم همینطور
من با تو فرق دارم اینو می فهمی ؟
این آهنگ رو گوش کن چون که بی تردید
می گیری چی میگه هیچ کس دقت کن
می بینی کی میگه گفتنی امشب خوب
تو مثل من مردی ولی تا یه حدودی
تنها فرقش اینه که تو سوسولی
تو رو لیلی به لالات می زارن والدینت
می گی که بابا پول می ده باب میل
تو جیب پول داری منم همینطور
می خوام بگم فرق داریم قصدمه همین خب
خب من پول دوست دارم می خوام اوستا شم
که برگای سبز با این جیب دوست باشن
خلاصه که با پول بابایی پُز نده
این یه فرصته که نشون بدی چی عُرضته
با فخر نگا نکن منو خوشگل پسر
چون فرق داریم می خوریم به مشکل یه وقت

شنیدم رپ کنی خب منم همینطور
می گن مشکل داری خب منم همینطور
تو تو جیب پول داری خب منم همینطور
می گن دشمن داری خب منم همینطور
می خواو بگم فرق داریم قصدمه همین خب

رادیو می گه واسه مهمونی بخون بهتره
یه چیزی که قِر داره و خوراک بشکن
می خوای شنونده از اجتماع بشنوه؟
خوندن از خیابون اشتباس تز نده
تو یه رپ کنی پسر خب منم همینطور
می خوام بگم فرق داریم قصدمه همین خب
تو رپ می کنی تا کمی مطرح بشی
چندتا داف به تو پا بدن احمق که چی؟
می گی توی رپ می رسه دستم بهت
ها ها
ببخشید خندم گرفت
دنیا هیچ وقت هیچ جا هیچ کس ِ
دیگه ای رو ندیده که مثل من باشه
شش سال می گذره و نبودم هیچوقت بیکار
رپ فارس رشد می کنه چون هیچ کس می خواد
پس نه تو رپ می کنی نه چیزی که می خونی رپِ
یکم تمرین کن اینجوری بده

شنیدم رپ کنی خب منم همینطور
می گن مشکل داری خب منم همینطور
تو تو جیب پول داری خب منم همینطور
می گن دشمن داری خب منم همینطور
می خواو بگم فرق داریم قصدمه همین خب

تو دوتا دشمن داری
تو دور همی می خواین همدیگرو ضایع کنین
خوب پُر ِ از این
دشمنیای شما که بو گل می ده
من دشمنام گندن و هم و هل می دن
تا هیچ کس و تبدیل کنن به هیچ کی
بزار بهت تضمین کنم که هیچی
نمی دونی از خیابون بچه جون
اینجا لاشخورن در مالیدن رسمشون
تو یه بدخواه داری و ننش بالا خواشه
دور بد خواه های من همش بارا باس ِ
خیابون خط کشیه چون من کردم
زیر نکته خط می کشم خوب شرمندم
مگه زیر سوسول سروش خط نکشیده ؟
دلگیر نشو
چشم دفعه دیگه

شنیدم رپ کنی خب منم همینطور
می گن مشکل داری خب منم همینطور
تو تو جیب پول داری خب منم همینطور
می گن دشمن داری خب منم همینطور
می خوام بگم فرق داریم قصدمه همین خب

هیچ کس – خب منم همینطور download

Friday, December 01, 2006

برف

زودتر از اینکه فکرش رو بکنیم از آسمون برف اومد ، ناراحتم که چرا بارون نمیاد ، بارون رو بیشتر دوست دارم ، ولی برفم خوبه ، بهتر از هیچیه ، اصلا بیشتر چیزهایی که از آسمون میان خوبن مثل ِ : بارون ، برف ، بلاهای آسمانی بر سر آدم های بی وفا ، خیانت کار ، بی محبت ، حیوان صفت ، باریدن غم رو قلب انسان های فوق الذکر ، ولی بارون گل ِ سر سبد ِ اینهاست ، جالبه با اینکه بارون نمیاد بازم می خوام از بارون بنویسم ولی دیگه بسه باید صبر کنم یک سال دیگه هم بگذره و دوباره بنویسم از بارون با همون طراوت بارون
این روزهای جمعه چقدر اعصاب خورد کنه ، بی هیجان ، ولی فرصتی خوب ، برای انجام دادن کار های عقب افتاده ، برنامه ریزی برای هفته ی بعد و فکر کردن به هفته ی قبل ولی من امروز پا رو فراتر گذاشتم و به تمام زندگیم که پشت این جمعه بود فکر کردم ، و به این نتیجه رسیدم که ادم بدبختی نیستم و خوش بختم ، درسته که روزهای سخت ِ بیماری رو گذروندم ولی الان که تنم سالمه ، نگاه که می کنم می بینم خاطرات خوبم بیشتر از بداشونه ، درسته که الان یاری ندارم ولی قبلا که داشتم و می دونم که چه دردسر هایی رو داره ، می دونم که اگه نباشه مجبورم به آهنگهایی رو بیارم که اشکمو درمیاره ، درسته زیاد گریه کردم ولی خنده هام بیشتر از اونا بوده ، درسته الان با کسی نیستم ولی دوست های خوب ِ پسر و دختری دارم که می تونم باهاشون حرف بزنم ، درد و دل بکنم ، بیرون برم ، ، بخندم ، مهمونی برم ، دور و بَرَم کسایی هستن که منو بخاطر خودم دوست دارن به نظر من اینا خوشبختی ِ ، حالا هر ناراحتی که تو زندگیم بوده طبیعی بوده ، هرکسی یه درد و غمی داره فقط نوعشون فرق می کنه ، هرکس فکر می کنه دردهایی که کشیده هیچکسی حتی اونها رو لمس نکرده ولی وقتی پای صحبت ِ یکی دیگه می شینه که بیشتر از اون از این روزگار کشیده می فهمه که چقدر اشتباه کرده ، پس بهترین راه چیه؟ اینه که نیمه ی پُر ِ لیوان ِ زندگیت رو ببینی ،به جای اینکه گلایه کنی باهاش بسازی، بد ترین شرایط اینه که فکر کنی لیوان ِ زندگیت خالیه دیگه؟ درسته ؟ پس بیا از این به بعد پرش کن ، به هر قیمتی که شده ، واسه اینکه حال و روز ِ خودت بهتر شه ، حتی اگه شده مِعیارات رو عوض کن ، عقیده هات رو تغییر بده ، تلاشت رو بکن ، ولی من که مطمئنم لیوان ِ زندگیت خالی نیست ، فقط کافیه بشینی و فکر کنی ، به گذشته ، اگه در گذشته به یه چیزه کوچک خواستی برسی ، و رسیدی یعنی اینکه اون لیوان ِ خالی نسیت پس خوب نگاه کن و خوب فکر کن
این نوشتم تموم شد ولی هنوز داره برف میاد یک بند ، و تعطیلی ِ مدارس حتمی ِ ، یادش بخیر چقدر خوشحال می شدیم وقتی این جوری برف میومد و منتظر ِ اخبار می شدیم و وقتی می گفت تعطیل ِ چه عشق و حالی می کردیم ، حتی اینم یه مثال خوبیه و نشون میده من یه سالی و یه روزی و در یک ساعتی حتی شده به اندازه ی ده دقیقه از ته دل خوشحال شدم ، پس اون لیوان ِ خالی نیست ، و حتما شما هم این اتفاق براتون افتاده ، پس خالی نیست . در آخر هم باید بگم که زندگی زیباست فقط باید چشمها رو شُست و جور دیگر باید دید