Wednesday, September 27, 2006

هری پاتر

من یه توک اومدم می خوام برم پس این رو یک پست به حساب نیارید فقط می خواستم به دوست داران سری کتاب های هری پاتر بگم که نویسنده یعنی جی کی رولینگ در یک اقدام جالب ولی ناخوشایند کتاب هفتم رو در تاریخ هفتم ِ ماه هفت سال 2007 به بازار می فرسته

Tuesday, September 26, 2006

بیلیونرها

در ادامه ی داستان پولدار ترین افراد دنیا می رسیم به کسی که خودم برای اولین بار اسمش رو شنیدم و حوصله نداشتم برم در موردش تحقیق کنم و احتمال میدم شما هم نشناسیدش ولی این دلیل نمی شه چون ما اون رو نمی شناسیم 25 بیلیون دلار ثروت نداشته باشه . با اینکه اسمش به اندازه ی ثروتش مهم نیست ولی برای اینکه بدونین اسم یکی از پولدارترین ادم های دنیا چیه میگم بهتون که اسمش بارون لاکشمی ِ و بهتر که باور کنیم بخاطر این ثروتی که داره پدر بخشنده ایه چون برای عروسی دخترش تو یک جای معروف فرانسوی 60 میلیون دلار خرج کرده و تا اونجایی که من می دونم کسی رو هم به فرزندی قبول نمی کنه وگرنه یک اقداماتی می کردیم و اما نوبت وی رسه به معروفترین پولدار دنیا که اسمش رو همه می دونیم پس نمی گم و ثروتش رو هم می دونین ولی می گم این جناب 46ونیم بیلیون دلار ثروت داره که واقعا ادم رو مات و مبهوت می کنه که به احتمال قوی همش رو از نرم افزار بدست اوورده ولی بیشترین سرمایه گذاریش روی کار های هنریه مثل داشتن یک کلکسیون نقاشی به ارزش 38 میلیون دلار و دستخط لیوناردو داوینچی به قیمت 30.8 میلیون دلار

Thursday, September 21, 2006

پنجشنبه


اصلا قصد نداشتم تا 3 4 روز دیگه آپ کنم ولی اینقدر حوصلم سر رفته و اعصابم خورده که گفتم بهترین راه اینه که بیام تو وبلاگ خودم مطلب بنویسم و یه عکس هم از خودم بذارم چون الان با این تیریپ حال می کنم ولی بد جوری حوصلم به سر رفته . نمی دونم تا حالا شده عصر پنجشنبه ، بدجوری تو خونه گیر کنی؟ هیچ برنامه ای نداشته باشی و به هرکی زنگ بزنی نباشه ؟ اصلا امشب خدا اینجوری حال می کنه که من تو خونه بمونم و هیچ جا نرم ، به هرکی زنگ می زنم به جایی نمی رسم ، یکی رفته خونه خالش یکی تب کرده خوابیده نصفشون رفتن واسه ثبت نام دانشگاه تو شهرستان از همه بدتر یکی رفته ورزشگاه بازیه استقلال رو ببینه ، ماهواره رو هم که جمع کردیم ، آخه دردمو به کی بگم؟ اینا همه به کنار صبح تو ماشین طرف آهنگ ِ حبیب گذاشته بود ، دوست سابقم هم گفته بود زنگ می زنم بریم سینما که نزد ، ولی من اصلا رو این قضیه حساب نکردم چون کسی که در طول رابطه خیری نرسونده چه جوری الان می تونه منو از خونه بکشه بیرون؟ تازه فکر کردن به کسی که ازش خوشم میاد ولی باهام نیست به کنار چون تقصیر خودم بوده ، وقتی که اکیپی بیرون می رفتیم به طرق مختلف بهم نخ می داد ولی به خاطر یک سری مسایل اقدامی نکردم پس نمی تونم شانس و سرنوشت رو سرزنش کنم ، نمی دونم چرا اینارو الان دارم میگم ، بگذریم ، الان که دارم می نویسم ساعت 6 عصر ِ و الان تنها به یک معجزه احتیاج دارم تا سکّه امروز برگرده و پنجشنبه ی خوبی داشته باشم ولی چون خدا حال نمی کنه معجزه هم نمی شه ، تا حالا نشده پنجشنبه ای به این بدی داشته باشم و دوست داشته باشم زود تموم شه و بگم امروز چه روز گندی ِ ولی مثل اینکه این بار باید تجربه کنم ولی خدا کنه آخریش باشه . تا حالا جمعه های دلگیر زیادی داشتم مثل خیلی ها ولی این بار پنجشنبه ، امیدوارم این بار جمعه جاش رو داده باشه به پنجشنبه و بعد از گذشت این پنجشنبه ی جمعه صفت ، جمعه ی پنجشنبه واری داشته باشم امیدوارم روز های رنگی تو زندگیتون زیاد داشته باشین و سیاه خیلی کم

Wednesday, September 20, 2006

سهراب

برای این پست قسمتی از شعر شاسوسای ِ سهراب رو انتخاب کردم که از نظرتون می گذره
کنار مشتی خاک
در دوردست خودم ، تنها ، نشسته ام
نوسان ها خاک شدو خاک ها از میان انگشتانم لغزید و فروریخت
شبیه هیچ شده ای
چهره ات را به سردی خاک بسپار
اوج خودم را گم کرده ام
می ترسم ، از لحظه بعد ، و از این پنجره ای که به روی احساسم گشوده شد
برگی روی فراموشی دستم افتاد : برگ اقاقیا
بوی ترانه ای گمشده می دهد ، بوی لالایی که روی چهره ی مادرم نوسان می کنداز پنجره
غروب را به دیوار کودکی ام تماشا می کنم
بیهوده بود ، بیهوده بود
این دیوار روی درهای باغ سبز فروریخت
زنجیر طلایی بازی ها ، و دریچه روشن قصه ها ، زیر این آوار رفت
آن طرف ، سیاهی من پیداست: روی
بام گنبدی کاهگلی ایستاده ام ، شبیه غمی
و نگاهم را در بخار غروب ریخته ام
روی این پله ها غمی ، تنها ، نشست
در این دهلیزها انتظاری سرگردان بود

Sunday, September 17, 2006

شمال

سلام
دقیقا یک هفته از آخرین آپ کردن وبلاگ گذشته تو این یک هفته اول به یک مسافرت شمال رفتم که خیلی هم خوش گذشت و وقتی برگشتم احساس کرم خیلی به این سفر احتیاج داشتم ، فقط 2بار ضدّحال خوردم ، اولیش این بود که شارژر موبایلم رو یادم رفت ببرم و هرچی هم این نوشهر رو زیر و رو کردم محض رضای خدا هیچکس یه شارژر نداشت ، خدا کسی رو تو شمال محتاج نکنه که هیچکس به داد آدم نمی رسه و دومیش این بود که ما تا می خواستیم بریم یک جایی بارون شروع می کرد به باریدن یک بارم بیشتر نتونستیم یه تنی به آب بزنیم ولی در کل مسافرت خیلی خوبی بود . و وقتی هم که اومدم تهران هنوز نشیمنگاهم رو زمین نذاشته رفتم فیروزکوه برای ثبت نام و بعداز چند ساعت رسیدیم ، حالا رسیدیم اونجا خوب؟ جلوی دانشگاه یک ذره هم آسفالت نریخته بودن من موندم این همه پول از مردم می گیرن باهاش چیکار می کنن ؟ بعدم ثبت نام و برگشت،البته خواب و شام و نهار رو لحاظ نکردم ، حالا هم که دارم می نویسم ، بد نیست چند تا خبر بدم : اولیش اینکه امروز ریختن کوچه بالاییمون و روبروییمون ، ماهواره هاشون رو جمع کردن ما هم سریع رفتیم دیش رو جمع کردیم بعد کوچه ما نیومدن ضایع شدیم ، هنگامه هم یک آلبوم جدید داده بیرون،تیم محبوب من یوونتوس بازیشو تو هفته ی دوم سری ب 2بریک برد یکیشم آلکس زد ، پاپ هم یه چیزهایی به اسلام گفته که خون کشورهای اسلامی رو به جوش اورده ، من خودم دقیق نمی دونم چی گفته ولی یه چیز تومایه های اینکه اسلام دین خشونت ِ رو گفته ، اصلا من چرا دارم
خبر می گم؟ برین اخبار رو گوش کنین خوب ، این پست رو با یک ضرب المثل ونزویلایی تموم می کنم
The Earth Turned To Bring us Closer It Turned On Itself And In Us Until It Brought Us Together In This Dream

Tuesday, September 05, 2006

رومن آبراموویچ


می خوام تو چند تا پست درباره ی بیلیونر های دنیا مطلب بنویسم البته نه پشت سر هم به دفعات تا ببینین کیا از همه پولدار ترند شاید بعضی ها حسرت بخوریم ولی چیکار میشه کرد خدا واسشون خاسته البته که خودشون هم در این مسأله دخیل بودند ولی به هر حال دست توانای خداوندی حرف اول رو می زنه . اولین فردی که می خوام معرفی کنم کسی نیست به جز رومن آبراموویچ که مالک تیم چلسی هم هست و فوتبال دوست ها با چهره و تا حدودی شخصیتش آشنا هستند . این رومن ما بیشتر از 13و3دهم ِ بیلیون ثروت داره که حالا به هر واحدی هم بخوایم حساب کنیم به یک برج میلاد نیاز داریم تا اونارو توش جا بدیم تازه این ثروتش راکت هم نیست و می تونه با چاه های نفت و باشگاه هایی که داره ثروتش رو بیشتر هم بکنه البته من فکر نکنم خودش زیاد تو این قضیه از خودش مایه گذاشته باشه ولی با این وجود 7 عدد خونه داره ، 2 هلیکوپتر و 3 جت خصوصی اما فکر می کنید اسباب بازی های مورد علاقش چیه؟ یک کلکسیون برای خوش گذرونی ، از کشتی هایی که قیمت این کلکسیون رو 300 میلیون دلار برآورد کردن که شاخ ترینشون پِلُروس ِ و جالبه بدونید بزرگترین کشتی در کل دریای مدیترانس که دوتا جای هلیکوپتر داره و اگه یک وقتی هوس کردین به سواحل مدیترانه برید باید مواظب باشین بهش نزدیک نشین چون یک سیستم دفاعی ِآن بورد داره و رومن آبراموویچ اطمینان داره می تونه حتی در یک روز از کل کلکسیون کشتیش لذت ببره مثل اینکه صبحانش رو تو یک کشتی بخوره ، ناهارشو تو یک کشتی دیگه و شامش رو هم تو یک کشتی دیگه البته این چیزا واسه ما چیزی نیست و اصلا دوست نداریم از این چرت و پرت ها داشته باشیم اصلا علم خیلی بهتره ما از اول دبستان به این سؤال که علم بهتر است یا ثروت ؟ به صراحت گفتیم علم ولی بازم نمی تونیم این مسأله رو کتمان کنیم که اعتقاد داریم کوفتش بشه این همه ثروت که بنظر ِ من زیاد خودش زحمت کشیده حالا بیل گیتس رو بگیم یه چیزی خودش خیلی سختی کشیده ولی آبراموویچ به دنیا که اومده این ثروت رو داشته البته تا اوونجایی که من می دونم اگه شما چیز بیشتری می دونید حتما بگید