سهراب
برای این پست قسمتی از شعر شاسوسای ِ سهراب رو انتخاب کردم که از نظرتون می گذره
کنار مشتی خاک
در دوردست خودم ، تنها ، نشسته ام
نوسان ها خاک شدو خاک ها از میان انگشتانم لغزید و فروریخت
شبیه هیچ شده ای
چهره ات را به سردی خاک بسپار
اوج خودم را گم کرده ام
می ترسم ، از لحظه بعد ، و از این پنجره ای که به روی احساسم گشوده شد
برگی روی فراموشی دستم افتاد : برگ اقاقیا
بوی ترانه ای گمشده می دهد ، بوی لالایی که روی چهره ی مادرم نوسان می کنداز پنجره
غروب را به دیوار کودکی ام تماشا می کنم
بیهوده بود ، بیهوده بود
این دیوار روی درهای باغ سبز فروریخت
زنجیر طلایی بازی ها ، و دریچه روشن قصه ها ، زیر این آوار رفت
آن طرف ، سیاهی من پیداست: روی
بام گنبدی کاهگلی ایستاده ام ، شبیه غمی
و نگاهم را در بخار غروب ریخته ام
روی این پله ها غمی ، تنها ، نشست
در این دهلیزها انتظاری سرگردان بود
2 comments:
Salam Hamed jan merC ke sar mizani behem & merC babate linket , Manam hatman linketo mizaram too blogam. She're sohrab ke dige niaz be tarif nadare...;)
Dar morede poste ghablitam.Khoshalam ke behet khosh gozashte.Kheyli pas nazdik boodi ;)
Dafe bad age oomadi inja o chargereto ja gozashte boodi behem begoo ghol midam hatman be dadet beresam :P
Va dar morede akhtarak! Age ketabe "Shazde koochooloo" ro khoonde bashy motevajeh mishi...B612 esme akhtarake shazde bood ;)
Up kardy khabaram kon, Byebyeeeeeeeeee@};-
:P CheGhad BiChaRe MonTazEr BoOodE To In SheR !!
KaMeLan DaRkEsh MiKoNam :P
U ke NaBoOodi ?! ;)
Post a Comment