شمال
سلام
دقیقا یک هفته از آخرین آپ کردن وبلاگ گذشته تو این یک هفته اول به یک مسافرت شمال رفتم که خیلی هم خوش گذشت و وقتی برگشتم احساس کرم خیلی به این سفر احتیاج داشتم ، فقط 2بار ضدّحال خوردم ، اولیش این بود که شارژر موبایلم رو یادم رفت ببرم و هرچی هم این نوشهر رو زیر و رو کردم محض رضای خدا هیچکس یه شارژر نداشت ، خدا کسی رو تو شمال محتاج نکنه که هیچکس به داد آدم نمی رسه و دومیش این بود که ما تا می خواستیم بریم یک جایی بارون شروع می کرد به باریدن یک بارم بیشتر نتونستیم یه تنی به آب بزنیم ولی در کل مسافرت خیلی خوبی بود . و وقتی هم که اومدم تهران هنوز نشیمنگاهم رو زمین نذاشته رفتم فیروزکوه برای ثبت نام و بعداز چند ساعت رسیدیم ، حالا رسیدیم اونجا خوب؟ جلوی دانشگاه یک ذره هم آسفالت نریخته بودن من موندم این همه پول از مردم می گیرن باهاش چیکار می کنن ؟ بعدم ثبت نام و برگشت،البته خواب و شام و نهار رو لحاظ نکردم ، حالا هم که دارم می نویسم ، بد نیست چند تا خبر بدم : اولیش اینکه امروز ریختن کوچه بالاییمون و روبروییمون ، ماهواره هاشون رو جمع کردن ما هم سریع رفتیم دیش رو جمع کردیم بعد کوچه ما نیومدن ضایع شدیم ، هنگامه هم یک آلبوم جدید داده بیرون،تیم محبوب من یوونتوس بازیشو تو هفته ی دوم سری ب 2بریک برد یکیشم آلکس زد ، پاپ هم یه چیزهایی به اسلام گفته که خون کشورهای اسلامی رو به جوش اورده ، من خودم دقیق نمی دونم چی گفته ولی یه چیز تومایه های اینکه اسلام دین خشونت ِ رو گفته ، اصلا من چرا دارم
خبر می گم؟ برین اخبار رو گوش کنین خوب ، این پست رو با یک ضرب المثل ونزویلایی تموم می کنم
The Earth Turned To Bring us Closer It Turned On Itself And In Us Until It Brought Us Together In This Dream
1 comment:
:P Az HaR ChiZi Ye KhaBar Dadi ...
Ammma Az In Be Bad ShArZhereTo ja NemiZari DgeEe :P
KhOb ?!
Post a Comment