قسمت اول
چشمام رو باز می کنم سنگینی زیادی رو سرم احساس می کنم، وقتی آب دهنم رو قورت می دم ، سوزشی که احساس می کنم به من خبر می ده که سرمای بدی خوردم چون گرمم نیست ، که بین تب و سرما خوردگی به شک بیوفتم ، چند تا غلت می زنم مثل همیشه ، هنوز بلند نشده هزارتا فکر میاد تو سرم ، در آرزوی روزیم که بیدار شم و مغزم راحت باشه ، بعد دستم رو می کنم بالا و گوشی رو بر میدارم با اینکه می دونم ساعت چنده ولی نگاه می کنم نمی خوام واسه اینکه ساعت چنده فکرم رو مشغول کنم ، دوباره چندتا غلت می زنم چِشَم به شیشه عطر فراری میوفته ، حسرت می خورم ، دلم برای بوش تنگ شده ، ظاهر سیاهش هیچ اثری از خالی بودن نداره ولی نمی خوام به خودم امید بدم که خالی نیست خیلی وقته از آخری پیسی که کرد می گذره دیگه ازش باد میاد بیرون ، فکرم رو از رو عطر بر میدارم ، باز چندتا غلت میزنم ، تصمیم می گیرم بلند شم ولی قبل از اینکه این تصمیم رو عملی کنم کامپیوتر رو روشن می کنم و تا وقتی که جونش بالا بیاد و بیاد تو ویندوز شانس چند بار غلت زدن روی تشکی که دیگه چند وقته فرشم زیرش نیست به خودم می دم ، غلت زدن شیرین ترین لحظه ایه که تو رختخواب دارم ، دوست ندارم بخوابم ولی مجبورم ، شاید اگه غلت زدن نبود نمی خوابیدم ، نمی دونم ، شایدم باز می خوابیدم بالاخره بلند می شم و مثل همیشه وینمپ رو باز می کنم و آلبوم جدید جاستین رو می ذارم ، با صدای کم، بعد زیر چشمی هال و آشپز خونه رو می بینم ، کسی نیست ، بلند می کنم ، دوست دارم آهنگ صداش زیاد باشه ، همینطور که میرم به سمت دستشویی ، مثل همیشه با جاستین هم صدایی می کنم ولی کلماتی که میگم به کلمات اون هیچ شباهتی نداره ، فقط دل خودم رو خوش می کنم ، بعد از اینکه صورتم رو شستم مستقیم میرم به سمت آشپزخونه ، هنوز سرم درد می کنه ، هنوز گلوم می سوزه ، هنوز کسی خونه نیست ، میام چایی بریزم چشمام به قهوه ی بالای قفسه میوفته وسوسه می شم ، شایدم به شک میوفتم ، بازم نمی دونم ، ولی به اون چیزی که نمی دونم غلبه می کنم و چایی می ریزم ، شیرینش نمی کنم ،واسه سردرد تلخ بهتره ، ولی این سردردم با سردرد های قبلیم فرق می کرد به این سادگی ها خوب نمی شد ، مایش یه آمپول بود ، از وقتی که یادمه دارم برای هر مریضی آمپول می زنم ، ولی امیدم رو از دست نمی دم و شیرینش نمی کنم ، کنار پنجره وایسادم و دارم آدمایی که رد میشن رو نگاه می کنم ، چایی هم میخورم ، به ماشین ها توجه نمی کنم ، چایی هم می خورم ، یه صدایی آشنا میشنوم ، صدای اس ام اس ، می دونم کیه ، میدوَم طرف گوشی ، خودشه ، می خونم ، نوشته حالم خیلی بده دارم میام پیشت اس ام اس رو تموم نکرده صدای زنگ در رو میشنوم ، خیلی نگرانم هیچوقت بدونه اینکه اطمینان حاصل کنه کسی خونه نیست و تنهام نمیومد ، میرم درو باز کنم ، گوشی رو برمی دارم ، صدای قشنگش می لرزه ، می گه باز کن ، نگرانیم بیشتر شد ، رفتم در و باز کردم ، صدای آسانسور نزدیک شد ، نگرانیم بیشتر شد ، از آسانسور اومد بیرون و ....... ادامه دارد
2 comments:
kheili ghashang bo0d,man baghiasho mikham,bodo baghiasho ham benevis:-S
KhoOoB GoZasHtiMoOon SaRe KaRaAa :P
BaGhYaSh KoOo ?!
Post a Comment