Friday, December 01, 2006

برف

زودتر از اینکه فکرش رو بکنیم از آسمون برف اومد ، ناراحتم که چرا بارون نمیاد ، بارون رو بیشتر دوست دارم ، ولی برفم خوبه ، بهتر از هیچیه ، اصلا بیشتر چیزهایی که از آسمون میان خوبن مثل ِ : بارون ، برف ، بلاهای آسمانی بر سر آدم های بی وفا ، خیانت کار ، بی محبت ، حیوان صفت ، باریدن غم رو قلب انسان های فوق الذکر ، ولی بارون گل ِ سر سبد ِ اینهاست ، جالبه با اینکه بارون نمیاد بازم می خوام از بارون بنویسم ولی دیگه بسه باید صبر کنم یک سال دیگه هم بگذره و دوباره بنویسم از بارون با همون طراوت بارون
این روزهای جمعه چقدر اعصاب خورد کنه ، بی هیجان ، ولی فرصتی خوب ، برای انجام دادن کار های عقب افتاده ، برنامه ریزی برای هفته ی بعد و فکر کردن به هفته ی قبل ولی من امروز پا رو فراتر گذاشتم و به تمام زندگیم که پشت این جمعه بود فکر کردم ، و به این نتیجه رسیدم که ادم بدبختی نیستم و خوش بختم ، درسته که روزهای سخت ِ بیماری رو گذروندم ولی الان که تنم سالمه ، نگاه که می کنم می بینم خاطرات خوبم بیشتر از بداشونه ، درسته که الان یاری ندارم ولی قبلا که داشتم و می دونم که چه دردسر هایی رو داره ، می دونم که اگه نباشه مجبورم به آهنگهایی رو بیارم که اشکمو درمیاره ، درسته زیاد گریه کردم ولی خنده هام بیشتر از اونا بوده ، درسته الان با کسی نیستم ولی دوست های خوب ِ پسر و دختری دارم که می تونم باهاشون حرف بزنم ، درد و دل بکنم ، بیرون برم ، ، بخندم ، مهمونی برم ، دور و بَرَم کسایی هستن که منو بخاطر خودم دوست دارن به نظر من اینا خوشبختی ِ ، حالا هر ناراحتی که تو زندگیم بوده طبیعی بوده ، هرکسی یه درد و غمی داره فقط نوعشون فرق می کنه ، هرکس فکر می کنه دردهایی که کشیده هیچکسی حتی اونها رو لمس نکرده ولی وقتی پای صحبت ِ یکی دیگه می شینه که بیشتر از اون از این روزگار کشیده می فهمه که چقدر اشتباه کرده ، پس بهترین راه چیه؟ اینه که نیمه ی پُر ِ لیوان ِ زندگیت رو ببینی ،به جای اینکه گلایه کنی باهاش بسازی، بد ترین شرایط اینه که فکر کنی لیوان ِ زندگیت خالیه دیگه؟ درسته ؟ پس بیا از این به بعد پرش کن ، به هر قیمتی که شده ، واسه اینکه حال و روز ِ خودت بهتر شه ، حتی اگه شده مِعیارات رو عوض کن ، عقیده هات رو تغییر بده ، تلاشت رو بکن ، ولی من که مطمئنم لیوان ِ زندگیت خالی نیست ، فقط کافیه بشینی و فکر کنی ، به گذشته ، اگه در گذشته به یه چیزه کوچک خواستی برسی ، و رسیدی یعنی اینکه اون لیوان ِ خالی نسیت پس خوب نگاه کن و خوب فکر کن
این نوشتم تموم شد ولی هنوز داره برف میاد یک بند ، و تعطیلی ِ مدارس حتمی ِ ، یادش بخیر چقدر خوشحال می شدیم وقتی این جوری برف میومد و منتظر ِ اخبار می شدیم و وقتی می گفت تعطیل ِ چه عشق و حالی می کردیم ، حتی اینم یه مثال خوبیه و نشون میده من یه سالی و یه روزی و در یک ساعتی حتی شده به اندازه ی ده دقیقه از ته دل خوشحال شدم ، پس اون لیوان ِ خالی نیست ، و حتما شما هم این اتفاق براتون افتاده ، پس خالی نیست . در آخر هم باید بگم که زندگی زیباست فقط باید چشمها رو شُست و جور دیگر باید دید

2 comments:

Anonymous said...

man barf mikhaaaaam:((ah,bia inja (dubai) az Dro0z ta alan hamash dare baro0n miad:D

Anonymous said...

:*
Aliii boood !!!
halamo ja avordi doost joonam :)
kheili ghashang bood