علامت سوال
یه چند خطی از خودم و بعد هم یک شعر از سهراب
فریاد می زنم کسی صدایم را نمی شنود ، تو می شنوی ؟
دستم را دراز می کنم کسی نمی گیرد ، تو می گیری؟
خوابم نمی بره ، تو برام لالایی می گی؟
کسی به من نگاه نمی کند ، تو نگاه می کنی ؟
هیچکس مرا نمی یابد ، تو مرا می یابی؟
کسی نمی گوید دوستت دارم ، تو می گویی؟
بهارم ، تو خزانم می کنی ؟
روحم را کسی حس نمی کند ، تو بویش می کنی؟
دلم زندانی است ، تو آزادش می کنی؟
پایان
دستم را دراز می کنم کسی نمی گیرد ، تو می گیری؟
خوابم نمی بره ، تو برام لالایی می گی؟
کسی به من نگاه نمی کند ، تو نگاه می کنی ؟
هیچکس مرا نمی یابد ، تو مرا می یابی؟
کسی نمی گوید دوستت دارم ، تو می گویی؟
بهارم ، تو خزانم می کنی ؟
روحم را کسی حس نمی کند ، تو بویش می کنی؟
دلم زندانی است ، تو آزادش می کنی؟
پایان
یه چند وقتی بود از سهراب شعر نذاشته بودم ، این هم حسن ختام این پُست
روشنی ، من ، گل ، آب
ابری نیست
بادی نیست
می نشینم لب حوض
گردش ماهی ها ، روشنی ، من ، گل ، آب
پاکی خوشۀ زیست
مادرم ریحان می چیند
نان و ریحان و پنیر ، آسمان بی ابر ، اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک لای گل های حیاط
نور در کاسۀ مس ، چه نوازش ها می ریزد
نردبان از سر دیوار بلند ، صبح را روی زمین می آرد
پشت لبخندی پنهان هر چیز
روزنی دارد دیوار زمان ، که از آن ، چهرۀ من پیداست
چیزهایی هست ، که نمی دانم
می دانم ، سبزه ای را بکنم خواهم مرد
می روم بالا تا اوج ، من پر از بال و پرم
را را می بینم در ظلمت ، من پرواز فانوسم
من پرواز نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه ، از پل ، از رود ، از موج
پرم از سایۀ برگی در آب
چه درونم تنهاست
بادی نیست
می نشینم لب حوض
گردش ماهی ها ، روشنی ، من ، گل ، آب
پاکی خوشۀ زیست
مادرم ریحان می چیند
نان و ریحان و پنیر ، آسمان بی ابر ، اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک لای گل های حیاط
نور در کاسۀ مس ، چه نوازش ها می ریزد
نردبان از سر دیوار بلند ، صبح را روی زمین می آرد
پشت لبخندی پنهان هر چیز
روزنی دارد دیوار زمان ، که از آن ، چهرۀ من پیداست
چیزهایی هست ، که نمی دانم
می دانم ، سبزه ای را بکنم خواهم مرد
می روم بالا تا اوج ، من پر از بال و پرم
را را می بینم در ظلمت ، من پرواز فانوسم
من پرواز نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه ، از پل ، از رود ، از موج
پرم از سایۀ برگی در آب
چه درونم تنهاست
سهراب
3 comments:
به درک راه نبردیم به اکسیِژن آب
برق از پولک ما رفت که رفت
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی
همت من و بگو:
ماهیان حوضشان بی آب است
:) kheili ghashang bood !!
khoobe adam har az chand gahi biad inja az sohrab sher bebine...
Salam , Bimarefatyam ra enkar nemikonam:D
Omidvaram ke entezarateto baravorde kone:)
Shere Sohrabeto ham doos dashtam.
CU
Post a Comment