Sunday, March 04, 2007

ستاره


می دونین چیه دوستام؟ همیشه اول شعرام طوری می نویسم که بتونم یه جوری ....... رو فراموش کنم ولی به وسطاش که می رسم ، می بینم نمی تونم و مجبور می شم................ دو خط نوشتم با دو تا جای خالی و یک عالمه سؤال

ستاره
از آزار ِ دلم چی گیرت میاد؟
آخه چشمای سیات چی از جونم می خواد؟
از جون کندنم خوشت میاد؟
چرا دل رو تنها نمی زاری و بری؟
از گریه و زاری ِ من لذت می بری؟
تو لیاقت ِ عشق ِ پاکم رو نداری
یا شاید داری و از عاشقی می ترسی
نمی خوای دلت رو بدی به کسی دیگه
ولی فقط این منم که برای اون دلت می میره
تو دام ِ چشای نازت اسیره
شاید یکی دیگه رو دوست می داری
نمی خوای با دل ِ عاشق ِ من باشی
با هرچی که دارم بسازی
اینو از یکی از دوستای قدیمیت شنیدم یواشی
تو که نمی خواستی بمونی پیشم
چرا با رفتارت من رو کردی اسیرم؟
شاید نمی دونی که عاشقت منم
آی خدا چجوری به اون بفهمونم
به داد ِ من برس ای خدایم
مگه تو نگفتی که بنده هام رو دوست می دارم؟
پس چرا کاری نمی کنی که دلم می خواد؟
فقط اون چزی رو پیش می اری که خودت می خوای
چرا گوش نمی کنی به حرفم؟
شایدم اینقدر گناه کردم که کردی فراموشم
حتی نمی دی جواب ِ یک سؤالم
بزار حس کنم که دستاش تو دستامه
تو آسمون ِ دلش فقط منم تک ستاره
به جز من دیگه کسی رو دوست نداره
این زیاد ِ که بخوام فقط مال ِ من باشه
می دونم خودم ، آره
ولی به خاطر ِ سختی هایی که کشیده
این دل ِ بدبخت و پاره پاره

هرچیزی که می خواد، حقشه که بدست بیاره
حامد - زمستان 85

1 comment:

Anonymous said...

:)
Toam ?!!! :*