دریا پری کاکل زری
یه داستانی ِ به صورت ِ شعر به اسم ِ دریا پری کاکل زری اگه خوشتون اومد بگین بقیشم بزارم
یکی بود
یکی نبود
توی ِ دریا، برِ آبادی ِ نور
پشت کوه های ِ بلند، یه جای ِ دور
یه پری آتیشپاره، قد ِ نخود
یه خوشگلک، گوله نمک
همش پی ِ دوز و کلک
تُپُل مُپُل، نون بربری
دستاش کثیف و جوهری
دُمش هوا، سرش فُکل
یه دختر ِ حسابی خُل
ته تقاری، بچه ننه
انگار طلبکار از همه
قهر و حسود
کنج ِ خونه اش نشسته بود
صبح که می شد به فکر جنگ
با تیرکمون و قلوه سنگ
دنبال ِ ماهیا می کرد
چشاشون و سیا می کرد
ادامه داره البته اگه تو نظرا بگین که ادامش بدم.
حالا دو تا نامۀ باحال از دوتا بچّه به خدا که اولیش از سیمونه
خدای عزیز
اسم من سیمونه. اسمم از انجیله. هشت سال و نیم دارم. ما در خیابون پارک زندگی می کنیم. یه سگ دارم کهاسمش باستره. یه همستر کوچولو داشتم که از خونه بیرون رفت و فرار کرد. من برای سنم کوچیکم. سرگرمی های منشنا، بولینگ و مطالعه است. من یه آزمایشگاه کوچیک یه کلکسیون سکه و یه کلکسیون ماهی های استوایی دارم. درحال حاضر سه نوع از اونا رو دارم.خُب فکر می کنم که خیلی حرف زدم
خداحافظ
ِ حالا نامۀ دوم که از بروس
لطفا یه کره اسب برام بفرست. تا حالا هیچ چی ازت نخواسته بودم می تونی فهرست خودتو نگاه کنی
یکی بود
یکی نبود
توی ِ دریا، برِ آبادی ِ نور
پشت کوه های ِ بلند، یه جای ِ دور
یه پری آتیشپاره، قد ِ نخود
یه خوشگلک، گوله نمک
همش پی ِ دوز و کلک
تُپُل مُپُل، نون بربری
دستاش کثیف و جوهری
دُمش هوا، سرش فُکل
یه دختر ِ حسابی خُل
ته تقاری، بچه ننه
انگار طلبکار از همه
قهر و حسود
کنج ِ خونه اش نشسته بود
صبح که می شد به فکر جنگ
با تیرکمون و قلوه سنگ
دنبال ِ ماهیا می کرد
چشاشون و سیا می کرد
ادامه داره البته اگه تو نظرا بگین که ادامش بدم.
حالا دو تا نامۀ باحال از دوتا بچّه به خدا که اولیش از سیمونه
خدای عزیز
اسم من سیمونه. اسمم از انجیله. هشت سال و نیم دارم. ما در خیابون پارک زندگی می کنیم. یه سگ دارم کهاسمش باستره. یه همستر کوچولو داشتم که از خونه بیرون رفت و فرار کرد. من برای سنم کوچیکم. سرگرمی های منشنا، بولینگ و مطالعه است. من یه آزمایشگاه کوچیک یه کلکسیون سکه و یه کلکسیون ماهی های استوایی دارم. درحال حاضر سه نوع از اونا رو دارم.خُب فکر می کنم که خیلی حرف زدم
خداحافظ
ِ حالا نامۀ دوم که از بروس
لطفا یه کره اسب برام بفرست. تا حالا هیچ چی ازت نخواسته بودم می تونی فهرست خودتو نگاه کنی
حالا می دونین حماقت یعنی چی؟ یعنی اینکه کار واحدی رو چندین بار انجام بدین و انتظار نتایج مختلف داشته باشین البته این رو بنجامین فرانکلین سیاستمدار امریکایی می گه که من باهاش مؤافقم. حالا یه چیزه دیگه ، من از چندین نفر شنیدم از اون آدمای بزرگ که اگه می خواین کسی رو بشناسین باهاش برین سفر، و در آخر هم بشنویم از البر کامو : پشت سرم راه نرو، هدایتت نمی کنم. جلوی من راه نرو، دنبالت نمی آیم. کنارم راه برو و دوست من باش.حالا ما چیکار می کنیم ؟ از پشت می ریم که یا خنجر بزنیم یا پشت پا بگیریم اگه هم جلو بریم می دوییم و به پشت سرمون هم نگاه نمی کنیم اگه هم بیایم کنار که با دست هل می دیم .
2 comments:
:P
Az hame ja gofit :P
Hala baghyeye dastane chi shod ?!
Na!nisty aslannn!!!!
Post a Comment