Saturday, January 06, 2007

سایه


سایه ات را بی صدا نگاه می کنم
وقتی که از تو عبور می کنم به خدا می رسم
گل را در قیاس تو خار می کنم
وقتی از تاریکی ِ خود عبور می کنم به نور ِ تو می رسم
برق چشمانت را با ستاره اشتباه می کنم
وقتی از چشمانت عبور می کنم به گیسویت می رسم
گلی را که از باغ ِ خیال چیده ام به مویت هدیه می کنم
وقتی که از صدای ِ تو به قلبت می رسم
به سرخی ِ قلبت حسادت می کنم
وقتی به دستانت می رسم
یادی از گرمای خورشید می کنم
می دانم که وقتی از شب به فردا می رسم
در حسرت رویای ِ تو هزاران بار خود را لعنت می کنم

1 comment:

Anonymous said...

Eybaba ba bazme khialet hal kon . Khial be in khoshgeli!!!
Nefrin chera?
Upam