بی قراری
یک شب دیگر را به یادت سر کردم
گل خاطرات گذشته را پرپر کردم
سرنوشتم را بارها لعنت کردم
برای تو یک مشت دعا کردم
یک سبد گل ِ لاله نذر کردم
دو دست را به سوی خدا بردم
چرا همیشه آسمان ِ این دل بارانی است
هر چه عشق است با تمامیش از من فراری است
برای تو همیشه این دل قربانی است
همیشه فاصله در حال ِ زیادی است
همیشه سهم ِ این دل بی قراری است
آرزوهای من همیشه پوشالی است
فردا های من پر از توخالی است
در این دنیا برایم دیگر مجالی نیست
بی تو و عشقت دیگرامیدی نیست
بی حسّ ِ نفس هایت ، فردایی نیست
بی وجود ِ آغوشت ، گرمایی نیست
دیگر برای با من بودن، یاری نیست
آه چقدر این دلم تنگ است
درهای امید به رویم بسته است
همیشه در اول و آخرم خداحافظ است
حامد- 28 بهمن 85
گل خاطرات گذشته را پرپر کردم
سرنوشتم را بارها لعنت کردم
برای تو یک مشت دعا کردم
یک سبد گل ِ لاله نذر کردم
دو دست را به سوی خدا بردم
چرا همیشه آسمان ِ این دل بارانی است
هر چه عشق است با تمامیش از من فراری است
برای تو همیشه این دل قربانی است
همیشه فاصله در حال ِ زیادی است
همیشه سهم ِ این دل بی قراری است
آرزوهای من همیشه پوشالی است
فردا های من پر از توخالی است
در این دنیا برایم دیگر مجالی نیست
بی تو و عشقت دیگرامیدی نیست
بی حسّ ِ نفس هایت ، فردایی نیست
بی وجود ِ آغوشت ، گرمایی نیست
دیگر برای با من بودن، یاری نیست
آه چقدر این دلم تنگ است
درهای امید به رویم بسته است
همیشه در اول و آخرم خداحافظ است
حامد- 28 بهمن 85
1 comment:
Akheeey :*
Nabinaaam Dge injoori na omid benevisiaaa :P
Man midoonaaam ba u !!!
Post a Comment